یادداشت های دادو


دوباره تصمیم گرفتم که به بلاگ اسکای برگردم ...

در سال جدید در آدرس dado23.blogsky.com خواهم بود ، انشاءلله ...

 

  • دا دو
  • دا دو
 مطلبی تایپ کرده بودم که بدلیل سرعت پائیت اینترنت ، پرید !! منهم دوباره نویسی نکردم و فکر کردم چون کمی به امام جمعه گیر داده بودم ، پستم پریده است و چون قضا و قدری هستم ، منصرف شدم ...
 
  • دا دو

بعد از یکی دو هفته این پا و آن پا کردن ، بالاخره امروز فرصتی شد تا بروم کارگاه لیزر و دو فقره لوستر چوبی برای اتاق برادرزاده ها کار بکنم !!! برنامه ی لیزر را در خانه دارم ؛ البته چند ورژن عقب تر تشریف دارد و با آن خیلی از طرح هایم را تا حد پیاده کردن کار می کنم ...

 

  • دا دو
  • دا دو
دیشب مهمان بودیم و نزدیک های ظهر بود که خودمان را مهمان خانه ی برادر بزرگ کردیم تا بلکم بتوانیم کمی با برادرزاده ، پینگ پونگ بزنیم !! وقتی به آنجا رسیدیم دیدیم که برادر بزرگ در حال جمع و جور کردن و تکانیدن زیرزمین خانه شان است که بیشتر به انباری بزرگ شباهت دارد !!
 
  • دا دو

روزهای پایانی سال است و مخصوصا در نیم هفته ای که پیش رو داریم (!) سعی کنیم کلاه مان را قاضی بکنیم و اگر دیدیم کلاه خودمان را هم قبول نداریم ، بیخود پشت سر این قاضی و آن قاضی حرف نزنیم ...

 

  • دا دو

توی اتوبوس نشسته بود و منتظر یکی که بغلش بنشیند و سر صحبت را باز بکند !! از سر و صدای دیشب شاکی بود !! من داشتم می رفتم بیمارستان ، برای برادرم وقت قبلی داشتیم !! البته قبل از اینکه من کنارش بنشینم سر صحبت را با راننده باز کرده بود ...

 

  • دا دو


امروز شب آخرین چهارشنبه ی منتهی به نوروز که به " جشن چهارشنبه سوری " معروف است !! از قدیم الایام برای این روز نقل های زیادی می کنند و در هر یک از اجتماعات ایران زمین ، مراسم ویژه ای به این مناسبت اجرا می کنند ...

 

  • دا دو

دیروز شاید زیادی خسته بودم ، خوابم زیاد نچسبید !! همه جور خوابی هم دیدم و این نشان از یک روز بی حوصله می داد ، آنقدر که حال صبحانه خوردن نداشتم ... یکی دو کار نیمه تمام جوری پهلو به پهلوی هم مانده اند که انگار لاینحل هستند !!

 

  • دا دو