یادداشت های دادو

وای به روزی که بگندد نمک !!

يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ب.ظ

قبل از عید بود که خبرهایی در شهر پیچید مبنی بر اینکه برخی از اعضای شورای شهر را برای برخی پرسش و پاسخ ها احضار کرده اند و بعد همه چیز به عید خورد و شاید برخی ها در همان حد و اندازه ی شایعه ماندند ...

 

سال که نو شد ، حرف و حدیث ها هم نو شدند !! اخبار این بار جدی تر شدند و خبرها پربارتر !! اعضای شورای شهر یکی پس از دیگری بازداشت شدند و امروز تعداد آنها به 3 نفر رسیده و نفر چهارم در راه است ... برخی از اعضای شورای شهر و برخی از معاونین و روسای ارشد شهرداری در این زد و بندها و مفاصد اقتصادی و ... دست در دست هم دسنگیر شدند !! این بار خبر نه تنها استانی که در سطح کشور هم اعلام شد !!

 

البته خیلی پش تر از این ها هم می شد این کج دستی ها را لو داد ، ولی رافت اسلامی که غالبا شامل حال خلافکارها می شود با تاخیری کردن اقدامات به نفع خیلی از این ناراستی ها شد !!


همه ی ما در مراحل مختلفی از زندگی کپی کردن را تجربه کرده ایم !! مثل فلانی راه رفتن ، مثل فلانی حرف زدن ، مثل فلانی بودن و ... از روی کاردستی فلانی ساختن ، از روی جزوه ی فلانی نوشتن و ... کپی کردن گاه یک نیاز است ولی مطمئناً با کپی کردن به مرزهای بالاتر نمی توان رسید و فقط می توان در همان محدوده ها دلخوش بود !! مخصوصا اگر کپی کردن به قصد ساماندهی باشد اصلا بدرد نمی خورد ...

 

برخی جاها باید برای ارتقاء هزینه پرداخت کرد ، این نوع هزینه خاص است ، نمی توان گفت که ما چون خون داده ایم پس برای سر پا ایستادن و استقلال هزینه کرده ایم ؛ می شود همین !! ... هزینه ی استقلال و روی پای خود بودن جدا از این هزینه هاست ، باید پول داد ، سر خم کرد ، سیستم خرید و یاد گرفت که چگونه !؟ البته می شود هزینه را مستقیم نداد و از راه آزمون و خطا چند برابر هزینه داد !! ( حالا اگر از جیب دیگران باشد ، مهم نیست چند برابر باشد !! )

 

چند سال پیش انتخابات شورای شهر و روستا راه افتاد !! چرا !؟!؟ چون از ما بهتران داشتند و ما هم می خواستیم داشته باشیم ؛ کپی کردن راه رفتن کبک بود !! ساختار خردِ جمعی ما با شعارهایمان همخوانی ندارد !! ما از یکصد سال پیش نماینده ی ارشد ( مجلس ! ) را کیلویی انتخاب کرده و به این روش عادت داشتیم و حالا آمده بودیم تا انتخاب نماینده ی جزء ( شورا ! ) را یاد بگیریم و به همان روش غلط این کار را هم ادامه دادیم و بعد از یکی دو دوره مجبور شدیم تا لو بدهیم چیزی را که در دوره های قبل قورت داده بودیم !!! البته این کتک را بارها خورده بودیم ، حتی در انتخابات شوراهای اسلامی کار و چقدر به تکرار این اشتباهات وابسته شده ایم و فکر می کنیم در این تکرارها راه درست را خواهیم یافت ، ولی چیزی که نهادینه می شود ناراستی و کجی است و این روزها مردم با اشتیاق تمام به ناراستی ها رای داده و به آن افتخار می کنند !!!!

 

مجری برنامه های گردشگری رادیویی ، بدلیل اینکه اسم اش زیاد به گوش مردم خورده بود ، شد شورای شهر !! در طول دوره ای که حضور داشت فعالانه از رسانه های محلی می خواست تا حداقل یک بار در روز نام او را به بهانه ای ذکر بکنند ، تهدید به تعطیلی روزنامه ای که در طول هفته یک مطلب با عکس او در صفحه ی اول نگذاشته بود مشتی از خروار بود !! دوره ی بعد از همین دست پخت یکی دیگر از اهل فامیل بالا آمد ، تا حالا 90 درصد مردم نمی دانند این تشابه اسمی بر چه اساسی از نسبت است ، دخترش است !؟ برادر زاده اش است !؟ یا ... و این نشان می دهد انتخاب فقط بر اساس اسم بوده است و حالا این فرد جزو دستگیر شدگان مفاصد اقتصادی و تبانی و رشوه و ... شده است !!

 

تنها یک کار درست از این راه یاد گرفته ایم ... عدم اعتماد به نمک !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

دادوجان، در دوره ی تبلیغات انتخابات 88 فعال نبودم اما ب واسطه ی سبقه، و انتظاری ک همگنان داشتن، یکی دو بار در ستادهای دانشجویی ظاهر شدم و ایراد عرایض فرمودم! یک بار گفتم رویه ای پیش گرفته شده ک جامعه از عملکرد تخصصی و تربیت تخصصی دور بماند و توده وار شود. یعنی مثلا فلان گروه غیردولتی مردمی تشکیل نشود، فلان تشکل مردمی پانگیرد و... گفتم برای داشتن جامعه ای بهتر و توانمندتر باید تشکلهای قوی و بانفوذ داشته باشیم. باید حزب سیاسی داشته باشیم. باید انجمن ادبی فراگیر و منظم داشته باشیم. باید کانون وکلای مستقل و تأثیرگذار داشته باشیم. باید انجمن صنفی معلمان و کارگران و کاسبان و... داشته باشیم. این گونه است ک جامعه تخصصی ب مسائل نگاه میکند و مثلا منی ک مغازه دارم، وقتی انتخابات میشود، میدانم منافع صنفی من چیست، میدانم انجمن فلان و بهمان نظرش در این مورد چیست، میدانم ک فلان گروه سیاسی در این مورد نظرش چیست. بحث فقط کلی دانستن و خبرداشتن از نظر این و آن نیست. یعنی منی ک در چنان جامعه ای باشم، میفهمم این خبرها و دانستنها را و میتوانم تحلیل کنم.
جامعه، چنان ک باشد، آن وقت ب راحتی سه هزار میلیارد هاپولی نمیشود. آن وقت بابک زنجانیها ب وجود نمیآیند و... چاپندگان ثروت این خلق و درندگان هستی این مردمند ک نمیخواهند امور روی غلطک بیفتد.
ای دو صد لعنت بر شاه شهید ک فرمود "روزنامه ها هر چه دلشان میخواهد بگویند ولی کاری ب سیاست نداشته باشند."
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی