طعم فقر ...

دیروز صبح یکی از همکاران که با پیمانکار خدمات کار می کند و چند سالی هست که با کمترین درآمد ، بیشترین کارآیی را می دهد و مطمئناً آنچه او را به این کار سخت وادار و نگهداشته است نیاز مالی برای گذران زندگیست ، پیشم آمد برای کمی درددل ...

 

از چند ماه مانده به آخر سال قبل ، اوضاع اقتصادی از خط مقاومت فراتر رفته بود ... برای برخی اقشار که از تیرماه سال گذشته بجای حقوق ، مبلغی بعنوان علی الحساب می گرفتند تا سفره شان بی نان نباشد ، شعار اقتصاد مقاومتی ، آنهم از نوع سینه خیزش ، از پارسال شروع شده بود و این روزها تیر خلاص در انتظارشان می باشد !!!

 

آخر سال بود که همزمان با بازنشسته شدن بیش از 42 نفر از همکاران ، 8 نفر را هم فسخ قرارداد کردند تا شروع میمونی در این سال میمون داشته باشند !! هنوز تب و تاب این خبرها فرو ننشسته بود که اخیرا خیر دادند پیمانکار خدماتی را لغو قرارداد کرده اند تا از نیروهای داخلی برای آن استفاده کنند و بالطبع یک عده نیز باید از اول اردیبهشت به جمعیت زانو بغل کنندگان اضافه گردد !! این در حالیست که شعارهای چند صدهزار شغل و تلاش برای رفع بیکاری و جوانان و ازدواج از دغدغه های اصلی دولت تدبیر و امید هست و امید هست که روزی تحقق یابد !!

 

دیروز صبح ، همکاری که چند سر عائله دارد و بیش از ده سال بود بعنوان نیروی خدمات در کار نظافتچی مشغول بود ، آمده بود پیش من برای گله گزاری !! توی خیابان که هستم انگار روی پیشانی ام نوشته " از من بپرس " !! هی به این و آن آدرس می دهم ... توی کارخانه که هستم وضع فرق می کند ، نوشته تبدیل می شود به این که " به من بگو !! " !!! باید درددل ملت را گوش بدهم ؛ آنهم درددل هایی که بی خیال ترین آدم ها را تکان می دهد !!!

 

صبح مان را زهرماری به ظهر رساندیم ...

 

بعد از ظهر کارخانه نماندم تا به قراری که با یکی از اخراجی های آخر سال داشتم برسم ، باید برایش یک کاری دست و پا می کردم ...

راننده که آدم مسنی بود ، از کسر حقوقی که داشت حرف می زد !! می گفت : " تا ماه قبل از بیمه 340هزار می گرفتم ، فکر می کردم امسال حداقل 370 بشود (!) ولی گفتند برای بیمه تکمیلی مبلغ را افزایش داده اند !!! " پرسیدم : " چند سال سابقه ی کار داشتید ؟ " گفت : " بیش از 35 سال راننده ماشین های سنگین و اتوبوس بودم ، با 8 سالی که خودم بیمه ریختم در مجموع با 13 سال بیمه بازنشسته شده ام !! " 40% حقوق پایه !!! با این حساب باید در این سن و سال ، با توجه به پدربزرگ شدن و بالارفتن هزینه ها و ... مثل زمان بیست سالگی اش بدو بدو بکند تا به خط فقر برسد !!

سر قرار پیاده شدم و دوستم که همکار سابقم بود را دیدم ... چند ساعتی باهم بودیم ، تقریباً از همان ابتدای صبح درد معده هم سراغم آمده بود و تا عصر ادامه داشت !!

با خودم فکر می کردم چرا نباید هر روز حداقل یک وزیر از درد این ملت سقط نشود !؟ من که مسئولیتی در قبالشان ندارم معده درد می گیرم ، آنها که مسئول هستند باید سکته ی دو پهلو بکنند !!!! و بعد یاد یک حرفی افتادم ...

 

چند روز پیش یکی می گفت : " حضرات وقتی اوضاع شان توپ می شود ، شخصیت شان هم عوض می شود ... وقتی فلان وزیر موقع تصدی وزارت ، میزان دارائی اش را 180 میلیارد تومان به مجلس اعلام می کند (!!) این دیگر نمی تواند بفهمد جیب خالی یعنی چه !؟ پیش خود می گوید لابد جیب خالی حداقل صد میلیونی دارد دیگر !!؟ ... این مال دوره ی قبل بود (!) وزیری که با بیش از چند هزار میلیارد تومان وزیر ... می شود ( الله اعلم ! ) ، شغلِ وزارت برایش وصله ی شخصیتی محسوب می شود نه منبع درآمد !!!

عصر تلفنی با یکی در تهران حرف می زدم تا برای یکی از دوستان که چند ماه است سربارِ جیب پدرزنش شده است کار پیدا بکند !! او هم یک قول هایی داد !!!

.........

 

این روزها خاکریز برنامه ریزی های دولت چند صد متر پشت سر ملت قرار دارد !!!